فرهنگ
درباره وبلاگ


منم كوروش منم بابك منم آذر منم آرش / منم آن رستم دستان منم آن ببر تنگستان / به نام هور مزدایـم به اسم پاك ایرانم / قسم تـا آخـرِ دنیــا كه بــر ایـن خاك دُژبانـم / قسم بـر تخت جمشیدم قسم به آبیِ خلیج پارس / قسم بر روحِ خرمّدیــن دوباره می برم بـرعرش تو را ای مام بی همتا / دوباره میكنم تاجى تـو را من بـر سر دنیا /
آخرین مطالب
نويسندگان

 

 

 

خبر کوتاه بود و تلخ و بس جان سوز
شهادت جوانی ایرانی و لرستانی و دلاور که از دیار خویش به سرزمین آذربایجان آمده بود تا گوشه ای دیگر از سرزمین مقدس ایران زمین را پاسدار باشد...اما نمی دانست که بر خلاف تمامی موازین جهانی و میثاق های حسن هم جواری ،ناجوانمردانه آماج تیغ کین و غیر انسانی گروهی خواهد شد که نه برایشان انساندوستی -مفهومی دارد و نه جوانمردی و حتی موازین حقوقی که در هیچ مرزی، انسانی بی سلاح را که اشتباها وارد کشور همسایه شده است نمی کشند...
اکبر حاتم پور شاید اینها را نمی دانست..اما شک دارم باور داشته باشد کینه توزی مردمانی را که خود را با ایرانیان هم کیش و هم تبار و همسایه می پندارند...کسی چه می داند !؟..شاید پدران حاتم پور ها از نسلی بودند در سپاه نادر ایران زمین که پدران همان تیر انداز را به گاه اشغال اران و شروان از سوی روسها ،از چنگال دشمنان ایران رهانیدند...شک ندارم اگر آسیمیلاسیون تزاری-کمونیستی-پانترکی گذاشته بود کلام شیرین نظامی و فردوسی و خاقانی در جان و روان تیر انداز جاهل و نا آگاه بریده شده از هویت ایرانی اش ،ماندگار بماند ،این گونه تیغ بر جسم پاک جوانی نمی کشید که هم میهنش بود و پدرانشان در یک رکاب و با فرماندهی شاه اسماعیل بزرگ جنگیده بودند تا نام ایران زمین را پس از نه سده ،دیگر بار در مفهومی عینی و قابل لمس جاودانه کنند...و مگر نبود ده ها سردار دلاور لرستانی و کرد و آذربایجانی و ارانی و شروانی و گرجی و ارمنی در سپاه شاه عباس بزرگ که ایران زمین را از چنگال دشمن عثمانی ،رهانیدند و نامش را پر آوازه ساختند !؟

 

 



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد